کسی که اندک آشنایی با حدیث دارد، به خوبی می داند که پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم، اهل بیت علیهم السلام و اصحاب، مسلمانان را به ظهور امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف بشارت داده اند و این که ایشان نادانی، گمراهی و ظلم را بر می چیند.
این حدیث از رسول گرامی صل الله علیه و آله و سلم در کتب اهل سنت نقل شده است:
«لو لم یبق من الدنیا الا یوم واحد لطوّل الله ذلک الیوم، حتی یخرج رجل من ولدی فیملأها عدلا وقسطا کما ملئت جورا و ظلما؛ اگر باقی نمانده باشد از دنیا مگر یک روز، خدای سبحان به اندازه آن را طولانی می کند تا مردی از خاندان من ظهور کند و همه جا را از عدل و داد پر کند همانگونه که از ظلم و جور پر شده است.» مسند احمد، ج1، ص 99؛ ج 3، ص 17 و 70.
تمامی فرق اسلامی در اصل وجود امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف اتفاق نظر دارند و اختلاف فقط در تولد اوست، یعنی اهل سنت می گویند، امام هنوز متولد نشده است ولی به اعتقاد شیعه، ایشان در سال 255 هجری متولد و در سال 260 غایب شده اند.
برخی از علمای اهل سنت کتاب مستقلی در این باب نوشته اند و احادیث زیادی در این خصوص نقل کرده اند. این احادیث غیر قابل انکار است و دهها روای ثقه آن را نقل کرده اند. تنها کسی که این اخبار را تضعیف کرده است، ابن خلدون است که سایر علمای اهل سنت به تضعیف او جواب داده اند.
چگونه می شود امامی غایب باشد؟ زیرا هدف از نصب امام این است که وظایف مربوط به امامت را انجام دهد و وقتی که غایب باشد، چگونه می تواند امامت کند؟
این پرسش چهار پاسخ دارد:
این وجوه در فرمایش خود امام عج الله تعالی فرجه الشریف نیز آمده است: «و اما وجه انتفاع فی غیبتی، فکالانتفاع بالشمس، اذا غیبتها عن الابصار السحاب»
اگر امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف غایب نبودند، مردم می توانستند در مواقع احتیاج خدمتش برسند و مشکلاتشان را حل کنند، برای دین و دنیای آنان بهتر بود. پس چرا غایب شدند؟
در احادیث سه حکمت برای غیبت ایشان بیان شده است:
چگونه این عمر طولانی برای حضرت مهدی عج الله تعالی فرجه الشریف قابل تصور است؟
حال اگر کسی این علم را داشته باشد که چه غذایی بخورد، چه هنگام بخورد و دانشهای امثال آن، می تواند سالهای سال با تن درستی زندگی کند مانند کسانی که در مصاحبههای خود می گویند صد سال عمر کرده اند و حتی یک قرص و یا آمپول نزده اند و نزد هیچ دکتری نرفته اند و این بر اثر غذای سالم خوردن است.
و امام زمان به امر خدا دانشهایی را دارد که برای طول عمر خود استفاده کند.
علایم ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
مقدمات ظهور امام عصر عج الله تعالی فرجه الشریف
در این نوشته به اسامی چند دسته از مدعیان دروغین از صدر اسلام تا به بابیت و بهائیت اشاره می کنیم :
1. مدعیان دروغین که ادعای کرامات داشتند.
2. مدعیان دروغین که ادعای وکالت و نیابت خاصه امام زمان عج را داشتند.
3. مدعیان دروغین که ادعای دیدار و ارتباط با امام زمان عج را داشتند.
4. مدعیان دروغین که ادعا می کردند خود امام زمان عج هستند. مانند علی محمد باب شیرازی
5. مدعیان دروغین که ادعای نبوت و پیامبری داشتند .
حسن شریعی – محمدبن نصیر نمیری – احمدبن هلال کرخی – محمدبن علی بن بلال – حسین بن منصور حلاج – محمدبن علی شلمغانی – ابوبکر بغدادی - کیسانیه – سفیانی – جارودیه – ناووسیه – زیدیه – واقفیه – باقریه – اسماعیلیه – محمدیه – جوازیه – ابومسلم خراسانی – منصور دوانیقی – عبدالله سفاح – ابن مقفع – حاکم نصرالله – عبدالله عجمی – محمدبن احمد سودانی – محمدبن علی بن احمد ادریس – ابن سعید یمانی – مهدی مصر – مهدی سودانی – درویش رضا – غلام احمد قادیانی (قادیانی گری ) – شیخ احمد احسایی – سید کاظم رشتی – میرزا علی محمد باب – حاج کریم خان کرمانی – میرزا حسن گوهر – میرزا باقر – میرزایحیی (صبح ازل) – حسینعلی بهاء الله (بنیان گذارفرقه بهائی) - عباس افندی – شوقی افندی .
در خصوص سند روایت جزیره ی خضرا، نکات ذیل را یادآوری می کنیم:
1. اولین سؤال ما درباره ی فردی است که در ابتدای روایت می گوید: «در خزانه ی امیرالمؤمنین ... علی بن ابی طالب، رساله ای به خطّ شیخ ِ فاضل ، عالم عامل ، فضل بن یحیی طیبی یافتم. »
این شخص از نظر ما ناشناخته و اسم و نسب و خصوصیات دیگر او ،کاملاً مجهول است . با یک نظر اجمالی به ابتدای روایت می فهمیم که او که به طور قطع مرحوم مجلسی نیست ، چرا که ایشان با صراحت فرمودند: «این داستان را از یک رساله دیگر نقل می کنم. »
همان گونه که مرحوم سید هاشم بحرانی (از معاصران مجلسی) در نقل داستان می گوید : «بعضی از بزرگان فرموده اند که این حدیث رابه خط شیخ فاضل ... یافته ایم. » (1)
این جمله هم مانند عبارت مرحوم مجلسی دلالت ندارد براین که مرحوم بحرانی مستقیماً از راوی شنیده باشد. بر فرض این که بپذیریم مرحوم بحرانی مستقیماً از راوی شنیده است این سؤال مطرح می شود که چگونه بحرانی(ره) او را دیده و داستان را بدون واسطه از او شنیده ولی مرحوم مجلسی او را ندیده است با این که بحرانی و مجلسی هر دو، در یک زمان می زیسته اند . دیگر این که به چه علت مجلسی(ره) به نقل از یک رساله ی متداول بسنده کرده و راجع به نویسنده و صاحب آن تحقیق نفرموده اند تاحقیقت داستان را از او شفاهاً سؤال کند .
2. سؤال دوم این که چگونه این شخص «مجهول» خط طیبی را شناخت و اطمینان یافت که آن چه را در آن رساله یافته، خط «طیبی» است .
آیا خط طیبی، که صدها سال قبل از راوی مجهول، فوت کرده است، در بین مردم آن چنان مشهور و معروف بوده که حتی این فرد مجهول الحال هم آن را شناخته است؟
شاید واقع مطلب براین شخص، مشتبه شده باشد به این جهت که مثلاً وقتی که دیده طیبی، این داستان را روایت می کند، فکر کرده لابد کاتب آن هم اوست در صورتی که بین این دو امر ، ملازمه ای نیست.
3. با توجه به این نکته ما مشاهده می کنیم که «علی بن فاضل» (کسی که در روایت به عنوان «مازندرانی» توصیف می شود و بعد خودش را در متن همین روایت، «عراقی» معرفی می کند) تلاش زیادی برای اثبات برخی از فضایل به نفع خودش دارد و این نکته از متن گفتارش با سید شمس الدین، آن جا که از ملاقات با امام سخن می گوید، به روشنی معلوم می شود :
«ای سرورم، من یکی از بندگان مخلص آن حضرت هستم با این همه امام را ندیده ام. بعد سید شمس الدین به من فرمود : چرا، تو او را دو مرتبه دیده ای ... » و آن دو مرتبه را برایش توضیح می دهد .
علاوه بر این، همه ی روایت در صدد اثبات یک فضیلت بی نظیر برای اوست و آن این که او خدمت کسی رسیده که دیگران نرسیده اند و هم چنین در صدد اثبات عنایت و توجه امام به اوست .
پس وقتی ما این نکات را مورد توجه قرار می دهیم و بر آن، این حقیقت را بیفزاییم که هیچ یک از معاصران علی بن فاضل ،او را توثیق نکرده و مورد اعتماد ندانسته اند و فقط کسانی او را قابل اعتماد دانسته اند که صدها سال پس از او زیسته اند و جالب این که، دلیل و مستند آن ها در اعتماد به او، ظاهراً خود روایت جزیره ی خضرا است .
با توجه به این نکات، نتیجه می گیریم که: اطمینان به صحت آن چه او برای ما نقل می کند امکان ندارد، چون احتمال می دهیم اصل قضیه و ریشه داستان، از بافته های ذهن اوست که برای رسیدن به شهرت یا برای نایل شدن به اهداف دیگری آن را ساخته است، هم چنان که در طول تاریخ، نمونه های آن را مشاهده کرده ایم .
از جمله نکاتی که شک و بدگمانی ما را در خصوص این راوی و داستانش افزایش می دهد این است که معاصران او مانند علامه ی حلی(ره) و ابن داود، که در سال 707 قمری از تألیف کتاب رجالی خود فراغت یافته بود، و هم چنین علمای دیگر، به طور کلی او را نادیده گرفته و هیچ کدام از آنها حتی یک کلمه درباره ی او سخن نگفته اند. با این که داستان گران بها و بی نظیر او، باید آنها را بر اشاره به داستان و راوی آن تشویق و تحریص می کرد و بر ستودن راوی و داستانش تحریک می نمود و آنان چنین داستانی را به عنوان یکی از دلایل امام و امامت قرار دهند و آنرا شایسته ی نقل در کتاب های خود بدانند.
وقتی می بینیم دانشمندان اسلامی، مطالب و داستان های کم اهمیت تری را در نوشته هایشان آورده اند ولی این داستان را نادیده انگاشته اند، پی می بریم که شاید آن را دروغ و باطل به حساب آورده اند؟
همه ی این احتمالات وجود دارد و هم ی آن ها، ما را به شک در این داستان و راوی آن فرا می خواند. شایدکسی بگوید که شخصیت های برجسته ی دیگری هم وجود دارند که نویسندگان معاصر آن ها،
ارتباط شهید با فضل بن یحیی
ادعا شده که شهید (ره) داستان جزیره را بدون واسطه از «فضل بن یحیی» روایت فرموده است ولی این ادعا، بسیار بعید است و هیچ دلیلی هم بر صحت آن وجود ندارد، چون سال تولد شهید (ره) 734 قمری است و در سال 750 قمری هم به طرف حله مهاجرت می کند و حدود پنج سال آنجا اقامت کرده، سپس به وطن خود باز می گردد.(1)
از طرف دیگر ما می دانیم که «فضل بن یحیی» در سال 99 قمری که داستان را از علی بن فاضل شنیده، حیات داشته است. بنابراین با توجه به آن چه در روایت جزیره آمده که «فضل بن یحیی» دوست سید فخر الدین بوده؛ یعنی در حقیقت دوست کسی که «علی بن فاضل » مهمان او بوده است و هم چنین علی بن فاضل در موقع ورود «فضل بن یحیی» به احترام او بلند می شود و می خواهد او را به عنوان تکریم جای خود بنشاند.
هم چنین با توجه به این که «فضل» مدتی در شهر «واسط » به فراگیری دانش مشغول بود و به همین جهت در سخنان «علی بن فاضل » شواهدی می یابد که دلالت بر علم و دانش او در اکثر علوم فقه و حدیث و ادبیات عرب می کند.
و با ملاحظه این که «علی بن فاضل» در حضور جمعی از علمای شهر حله و اطراف آن، تنها به او توجه کرده و داستان جزیره را خطاب به او نقل می کند.
با توجه به مطالب فوق و علاوه بر آن، توجه به تاریخ اجازه نقل حدیث که توسط «اربلی» در سال 691 قمری(2) به او داده شده،کاملاً روشن می شود که «فضل بن یحیی» در آن موقع، دانشمندی فاضل در
گاهی به افرادی برخورد می کنیم که درباره داستان «جزیره ی خضرا » علاقه وافری به بر انگیختن سؤال های گوناگون و یا القای شک و تردید در مورد آن نشان می دهند . این القای تردیدها در مورد مطالبی صورت می گیرد که ما نیازی به طرح اشکال راجع به آن ها نمی بینیم.
ما با این روش بر خورد موافق نیستیم بلکه علاقه مندیم تحقیق خود را درباره خود روایت قرار دهیم، چرا که مایلیم روش ما در برخورد با این داستان، از جایگاه یک محقق و نقدکننده ی منصف باشد؛ بدون این که به اشکال ها در جوانب و فروع آن بپردازیم؛ اشکالاتی که در بررسی حق مطلب، در خصوص داستان با نشان دادن موارد ساختگی آن، چندان دخلی ندارد؛ گر چه این اشکال ها قوی و مقدمات صحت آن ها کاملاً فراهم باشد. بر همین اساس به پرسش ها یی که درباره ی «مثلث برمودا» مطرح است و این که آیا آن چه راجع به آن گفته می شود حقیقت دارد یا نه؟ نمی پردازیم؛ با این که عقیده دارم طرح چنین پرسش هایی هیچ گونه محذور و یا عواقب سویی نخواهد داشت.
راجع به اخبار منتشر شده ای هم که بین مردم در مورد جزیره، مشهور است بحثی نخواهیم داشت که آیا این ها اخبار روزنامه ها و مجله های مستقل یا اخبار رادیو های استعماری است؟ یا این که بالاخره در خدمت اهداف استعماری منتشر می شوند؟ و یا اساساً این گزارش ها از کتابی نقل می شود که مؤلف آن، به احتمال قوی، از جمله کسانی است که در خدمت شبکه های جاسوسی بین المللی می باشند؟ اگرچه این بحث ها در جای خود صحیح و قابل تحقیق اند ولی ما به آن ها نمی پردازیم.
همچنین مایل نیستم خواننده را در جریان این خبر قرار دهم که وسایل ارتباط جمعی استرالیا و جاهای دیگر اخیراً مطالبی را در خصوص بالا آمدن قطعات شکسته بعضی از کشتی هایی که در«مثلث برمودا» غرق شده اند منتشر کردند. خبری که تأیید می کند «مثلث برمودا» تنها در بعضی از روزهای سال به علل ناشناخته ای خطرناک می شود ولی در بقیه ی روزها، هم چون سایر مکان ها در حالت عادی است.
من بر آن نیستم تا درباره ی این قبیل اخبار تحقیق کنم که آیا نابود و یا مفقود شدن کشتی ها وهواپیماها در آن جا صحت دارد یا نه؟ و آیا در آن ها ده ها نفر بوده اند یا صدها نفر ؟ و آیا این خبر توسط منبع خبری دست دوم منتشر شده یا دست سوم ؟ آن هم توسط کشوری که مقصد دور یا نزدیک آن هواپیما وکشتی نبوده است. مخصوصاً با ملاحظه این نکته که دولت های مقصد، اهمیت فراوانی به این قبیل پیش آمد ها و بلکه به حوادثی که به مراتب از درجه اهمیت کم تری برخوردارند می دهند، ولی با این همه، خبر غرق شدن کشتی یا مفقود شدن هواپیما توسط وسایل ارتباط جمعی کشور مقصد، داده نمی شود. هم چنین در صدد طرح این سؤال نیستم که چگونه و به چه علت دانشگاه ها و مؤسسه های علمی به تدریس « مثلث برمودا» نمی پردازند و هدف تدریس و تحقیق خود را حل این معمای حیرت گونه و عجیب و غریب قرار نمی دهند.
خلاصه نمی خواهم در این فصل شما را به وحشت و هراس افکنم و ادعا کنم که در پشت شایعاتی که این روزنامه و یا آن وسیله ارتباط جمعی، در این جا و آن جا پراکنده می شود یک شبکه پیچیده ی جاسوسی و استعماری بین المللی وجود دارد و بدین وسیله اهداف شیطانی و گمراه کننده و فریب کارانه ی خود را دنبال می کند و در این جا و آن جا غبار شبهه می پراکنند تا ضربه را در جای دیگر وارد ساخته و یا توطئه ای را به اجرا گذارند. آری، به هیچ کدام از مسائل فوق نمی پردازم گرچه همه ی آن ها در جای خود، صددرصد صحیح و قابل بررسی هستند ولی باید توجه داشت که ممکن است دروغ گو گاهی راست بگوید و یا یک روزنامه و رادیوی استعماری احیاناً حقیقت یا جزیی از آن را منتشر سازد و در عین حال، جزئیات بیش تری که ما را به حل وکشف معمایی که خود ساخته اند راهنمایی می کند، مخفی دارند.
و شاید وسایل ارتباط جمعی کشورهای مقصد، که چنین اتفاقاتی برای کشتی ها و هواپیماهای آن ها پیش آمده، به نحو مطلوبی جریان را ضبط کرده باشند ولی حقیقت ماجرا، به خاطر اهداف ویژه ای، به ما نرسیده است و شاید ! و شاید!
عدم رعایت ادب و انصاف
در اینجا مباحثی از نوع دیگر، وجود دارد که نمی خواهم به آن ها مشغول شوم. بنابراین مایل نیستم در ادعاهای بی دلیل این مؤلف یا در نظر گرفتن دیگری، به مناقشه پردازم و یا احیاناً به توبیخ و ملامت کسانی بپردازم که به ساحت مقدس علمای بزرگ اسلام و حامیان دین و شریعت جسارت و گستاخی کرده اند و حتّی برای ناچیز شمردن نظریات آن بزرگان، با روش ناشایسته و تند و با عدم رعایت نکات اخلاقی و در مواردی با تحقیر آن ها، برخورد نموده اند؛ روشی که به هیچ وجه علمی، متین، وزین و شایسته نیست.
در این فصل تصمیم ندارم به خطاهای این مؤلف یا لغزش های دیگری مشغول شوم وآن ها را احصا کنم با این که گاهی این اشتباه ها، بسیار بزرگ وخطاها فاحش و خطر ناک اند؛ همان گونه که در مورد این قلم هم، وضع چنین است.
باز مایل نیستم درباره ی فریب و سوءاستفاده و نادیده گرفتن حقیقت، که توسط برخی از افراد صورت گرفته، سخن بگویم؛ کسانی که در این زمینه کتاب نوشته اند و من خود شاهد سوءاستفاده های آن ها بوده ام. باز لازم نمی دانم از مسائلی سخن به میان آورم که این افراد از طرح آن ها وحشت می کنند مسائلی که امکان پاسخ گویی بدان را ندارند و یا از موضوعاتی سخن گویم که طرح آن ها لازم و فی نفسه احتمال حق و باطل در آن ها روا و شایسته به نظر می رسید ولی آن ها به جای اثبات ادعای خود، آن را مسلم و قطعی تلقی کرده و تردید و یا نادانی در مورد آن را گناهی بزرگ به شمار می آورند و در نتیجه فحش و ناسزاگویی به این و آن را، جایگزین استدلال می کردند.
هم چنین در نظر ندارم خواننده را بر ویژگی های فردی نویسنده ی کتاب مذکور راهنمایی کنم؛ کسی که برای اثبات نظریات خود، به جای استفاده از روش علمی و تمسک به حقایق، روش ایجاد ترس و وحشت را بر گزیده است. او مانند کسی است که بالون های رها شده در آسمان را به حال خود می گذارد و آن ها را با باد کردن رگ های گردن و طوفان امواج و گردوخاک کردن و هرج و مرج و نعره و داد و فریاد و غوغا همراهی می کند، پس از آن به مانند یک کوه، درد زایمان می کشد ولی یک موش یا کم تر از آن می زاید.
این ها همه غیر از این نکته مهم و قابل توجه است که او خواننده ی بینوای خود را به طرف مسائل جانبی و ظاهری سوق می دهد، افراد فرو مایه را بزرگ و بر عکس شخصیت های بزرگ را کوچک جلوه می دهد.
خواننده ی کتاب خود را در خلأ و بین زمین و آسمان رها می کند و خواننده ی بینوا در این حالت نمی داند که از کجا آمده و به کجا خواهد رفت، بعد از این صحنه سازی دوباره بر می گردد و خواننده را که در حال سقوط قرار گرفته، به اصطلاح نجات می بخشد تا بهتر بتواند نقشه های خود را در مورد او به اجرا بگذارد و یا آن گونه که می خواهد با افکار او به بازی بپردازد.
نه! نمی خواهم وارد این مباحث شوم و یا سخنی راجع به آن بگویم، چرا که به ناچار باید به شواهد فراوان و دلایل زیاد، متوسل شوم. من گرچه دلایل وشواهد فراوانی گرد آورده ام و فراهم ساختن موارد دیگر هم مشکلی ندارد ولی نمی خواهم خود را گرفتار چنین مسائلی کنم. بلکه بسیار مشتاقم لحظات گران بهای عمر خود را در مسائلی صرف کنم که اهمیت آن بیشتر و یا نفع آن عمومی تر است، بنابراین تنها مطلبی را که در این مختصر مایلم به آن بپردازم این است که نظر خود را در مورد داستان جزیره ی خضرا تنها از نظر علمی به نگارش آورم بدون اینکه از بحث درباره ی خود داستان فراتر روم؛ البته به غیر از موارد محدودی که بحث آن را اقتضا می کند.
منبع: کتاب جزیره ی خضرا افسانه یا واقعیت؟